دیروز مادرم رفت بیرون و تو راه یه مغازه پیدا کرد که بافت هم داشت بعد که اومد رفتیم ازش بافت خریدیم ولی چون چسبون بودن و اندام منم از وقتی چاق شدم از شکل افتاد گذاشتمشون تو کمد تا وقتی دوبتره لاغر شدم بپوشمشون
این چاقیم دردسری برا خودش
دیروز مادرم رفت بیرون و تو راه یه مغازه پیدا کرد که بافت هم داشت بعد که اومد رفتیم ازش بافت خریدیم ولی چون چسبون بودن و اندام منم از وقتی چاق شدم از شکل افتاد گذاشتمشون تو کمد تا وقتی دوبتره لاغر شدم بپوشمشون
این چاقیم دردسری برا خودش
گاهی اوقات وقتی ابرا تو آسمون جمع میشن و هیچ بارونی نمیاد رو نیکنم به آسمون و از ابرا میپرسم شما اون بالا چکار میکنید؟وقتی دور هم جمعید و هیچکاری نمیکنید وقتی وظیفتون بارونه اما یه قطره بارون هم ندارید نمیدونن که چقد آدم رو با این کارشون گذاشتن سر کار
این یه فیلم بسیار زیبا هست در مورد مردی که دولت،همسرش شکنجه کرد و در آخر کشت و حالا با اتفاقاتی که براش افتاده اون مثل یه هیولا به دنبال انتقامه و همیشه ماسک روی صورتشه و هویت خودش رو فاش نمیکنه
فیلم بسیار زیبایی هست که در آخر هم خودش کشته میشه هم انتقام خودشو میگیره
چون سایت چند روز خراب بود نتونستم ویدیوهای آموزشی رو سر حوصله بشینم ببینم بخاطر همین تلنبار شدن روی هم
حالا ما نشستیم چند ساعت پای این فیلما و هی نوت برداری کردیم وقتی دیگه چیزی ازش نمونده استاد یهو پیام میده ویدیوهای فلان مبحث رو هم بار کردم!ای وااای خب مگه گرگ گذاشته دنبالت استاد ،یکم صبر کن بهت برسیم
انگار مسابقه دو گذاشتن ،هی استاد میدوه و ما هم به دنبالش میدویم و نمیرسیم
یکی از بی حال ترین و شاعرانه ترین آهنگهای قمیشی،آهنگ باغ بارون زده هست من اولین بار ،کاورش رو از گروه هشت شنیدم و فکر کردم که شاید اصل آهنگ زیباتر باشه ولی الان که دانلودش کردم زیاد از ریتم آهنگ اصلی خوشم نیومد
آهنگهای گروه هشت رو میتونید از سایت رسمیشون دانلود کنید که فقط یه آلبوم بیرون دادن و سبکشون راک هست و خشنه
چند روزی هست که سایت دانشگاه خراب شده و نمیشه رفت داخل و ویدیوهای درسی رو دانلود کنیم کلا از کار و زندگی افتادیم و معلوم نیست تا کی طول میکشه تا درست بشه
حالا همه اینا به کنار بغضی از استادا این خرابی رو در نظر نمیگیرن و به کار خودشون ادامه میدن یکی نیست بگه آخه استاد گرگ که نذاشته دنبالت ،یکم صبر کن
الان این دفعه هزارمه که داره فیلم نهنگ عنبر رو پخش میکنهای کاش یه فیلم حدید پخش میکردن که انقد تلوزیون خسته کننده نبود
کلا دو حالت داره یا واقعا فیلم ندارن که پخش کنن یا میتونن و برای اینکه سرگرم نشیم پخش نمیکنن
در هر صورت باعث میشه که شبکشون به درد نخور و هسته کننده بشه
هرکسی بر اساس اتفاقاتی که تو عمرش گذرونده یه داستان ترسناک برای تعر یف کردن داره یه داستان پر از تلخی،پر از تکرار ،پر از حوادث ناگواری که نباید میوفتادن ،البته خب شاید منم دارم پیاز داغشو زیاد میکنم اما هیچکس در یه داستان کاملا سر شار از راحتیو موسیقی چنگ نیست همه به نوبه خودشون داشتن داستانایی رو که بعدا یادشون بیوفته و اینکه برای کسی تعریفش کنن یا نه بستگی به خودشون داره بعضی از آدما سعی میکنن فراموشش کنن بعضی از آدما هم نه سعی میکنن که بعنوان یه بخشی از گذشته اون رو بپذیرن و رهاش کنن
یه روز داشتم کتابخونه رو نگاه میکردم که چشمم افتاد به یه کتاب با اسم نسیم تحول برداشتمش و قصد خوندتش رو دارم ولی متأسفانه هنوز وقت نکردم بخونمش مادرم وقتی فهمید این کتاب رو میخام بخونم یکم نگران شد چون بغضی از مطالب کتاب وحشتناک هست و مربوط میشه به یه فرقهی مذهبی که مردم رو به درستکاری و انسانیت دعوت میکنه و طی داستانهایی که در این کتاب اتفاقاتی هست که برای نویسنده افتاده ،به یه چیزایی برای اینکه بپذیریم که راه درست رو در پیش بگیریم اشاره میکنه و میگه که تمام سختیهایی که در پیش رو داریم برای این نیست که عذاب بکشیم برای اینه که چیزایی که نمیدونیم رو یاد بگیریم و اینکه انسانهایی که راه درست رو پیش بگیرن به فرشتگان میپیوندن من این کتاب رو بیشتر بخاطر اینکه بیشتر عقایدم رو از دست دادم تصمیم گرفتم بخونم
امروز مارال رفت مشما و برچسب خرید و اومد خونه از ساعت دو ظهر تا پنج عصر ،مشغول برچسب زدن به سریسا بودیم و نا گفته نماند با قاشق افتادیم به جون سرویسا و اول دستگیرههاشون رو جدا کردیم وااای انقد طول کشید که نگو،اما وقتی کارمون تموم شد آشپزخونه خیلی خوب شد،دستگیرههاشون رو هم انداختیم رفت و قراره دستگیره جدید بخریم مشمای روی سرویسا هم عوض شدن کلا امروز یه تغییر دکوراسیون اساسی دادیم به آشپزخونه ولی بعدش هر دوتامون از خستگی دیگه حال نشستن هم نداشتیم
و کلا امروز نتونستم زیاد درس بخونم
تعداد صفحات : 0