یادمه یه روز صبح مموش از اتاق من فرار کرد و رفت تو اتاق پذیرایی ،منکه خواب بودم نفهمیدم ولی مارال که رفته بود توی راهرو دیده بودش ...اول صبحی بازیش گرفته بود دسمونو جلو میبردیم و مگفتیم بیا کیومد ولی وقتی میخاستیم بگیریمش میپرید بالا و فرار میکرد خدا بسامرز خیلی خوب بود حیف که مرد
با بزرگ شدن یه سری مسائلی که قبلا پذیرفته بودم بازم جون پیدا کردن و تبدیل شدن به یه سری سوال گنده که هرچی هم تلاش میکنم که از سر راهم برشون دارم فایده نداره دلیل آوردن،کتاب خوندن ...یه بار همینجوری که پیش پدر و مادرم نشسته بودم گفتم خدایی وجود نداره و اون دوتا انقد تعجب کرده بودن که من تا حالا ندیده بودم اینطوری تعجب کنن فکر کنم دیگه ازم نا امید شدن
خوبی رشته کامپیوتر اینه که با یه سرچ ساده میتونی کلی مطلب رو که یاد ندادن یا یاد نگرفتی ،پیدا کنی و بفهمیاین خیلی خوبه یا مثلا وقتی استاد تمرین میده جواباش تو اینترنت هستکلا تنها چیزی که باید انجام بدیم اینه که یه کد درست پیدا کنیم و ارائه بدیم
از بین همهی کتابابی درسی ،اونایی که از همه بهترن و بیشتر لازمن ،کمتر هم گیر میان ولی خب بعضیاشون رو تو اینترنت پیدا کردم بعضیا شونم از فک و فامیل قراره قرض بگیرم
خدا را شکر که بعضی از آشناها این کتابا رو دارن و لازمشون هم ندارن اما این فقدان کتاب خیلی بده
از بسن استادای این ترم از مدیر گروهمون که استادمون هم هیت راضی نیستم چون با اینکه مدیر گروهه و باید منتظر باشه که بچهها اشکال بپرسن و براشون حل کنه ،نه تنها متتظر نیست بلکه رفع اشکال هم نمیکنه همه اینابه کنار حال برگه تصحیح کردن هم نداره و بعنوان امتحان میان ترم هم باید چندتا برنامه که برامون مشخص کرده رو بنویسیم و سر کلاس ارائه بدیم من ترجیح میدم برای امتحان،سوال بذارن جلوم چون اینطپری از همهی مباحثی که یاد گرفتیم سوال میاد نه فقط اونایی که دست آخر خوندیم 🙄😑
امروز برای اینکه سر خودمو گرم کنم نشستم عکسایی که دو سال پیش تا الان گرفتیم رو نگاه کردم...چقد از الان لاغر تر بودم...و چقد الان فرق کردم دیگه اون آدم سابق نیستم حداقل خودم اینطور فکر میکنم عجیبه که آدم بزرک بشه تا حالا همچین حسی نسبت به خودم نداشتم
ولی از این مسائل بگذریم کلا مرور خاطرات گذشته خیلی خوبه چون همینطورکه میبینیشون انگار درس تو همون لحظه هستی
از بین تمام شخصیتهای فیلم هری پاتر من از رون ویزلی و گربهی مستخدم مدرسه خوشم میاد چون گربه هه خیلی آروم و نازه و رون ویزلی هم وقتی میترسه خیلی خنده دار میشه البته بقیه بیشتر هری پاتر یا اون دوستش هرمیون رو دوست دارن
امروز بارون اومد و من چون درس ریخته بود سرم، نتونستم برم توی حیاط و از این هوای تمیز و عالی لذت ببرم واقعا حیف شد اماای کاش وقتی بیکارم هم یه بار بارون بیاد چون خیلی هوای بارونی،دلنشینه
امروز روز پر کاری داشتم اول نشستم برلی تمتحان یکشنبه خوندم بعد رفتم پیاده روی اما چون اولین بار بود که کفشام رو میپوشیدم یه ذره پاهامو میزدن پس برگشتم و نشستم تو ماشین و منتظر موندم تا مارال از پیاده روی بیاد بعدشم تا الان نشسته بودم پشت کامپیوتر و کد نویسی میکردم
واآااای خسته شدم ! ولی هنوز انرژی برای یه فیلم دیدن رو دارم چیزیکه امروز میخاستم انجام بدم اما نشد
از الان برای تابستون سال بعد کلی برنامه دارم یه پازل هزار تکه دارم که باید بچینمش ،یه مدل بافتنی پیدا کردم که ببافم اگه کورونا رفته بود میرم دنبال گواهی نامه گرفتن ،درسا رو دوره کنم کلا تابستون خوبی میشه حسابی خودمو سرگرم میکنم راستی از همه مهم تر ورزش هم ادامه میدم و مثل همیشه پیاده روی میرم
تعداد صفحات : 0